جانمایه: گمان ما بر این است که پروژه ارغوان را میبایست به عنوان پرکتیسی در ساحت تجربهگرایی و تکتونیکی واکاوی کرد. حالتی تکوینی که در میدان تجربههای زیسته آدمی، فنون، زمان، دستمایههایی از طبیعت (مصالح) و نیروها رخ میدهد و در انتها به عنوان امری خلاق و نو، وارد حیاتی زیباییشناسانه می شود. فرگشتی که از فنون در حال فراموشی مانند ترکهبافی آغاز و آنرا به یک آلترناتیو عملیاتی، نو و پاسخگو به روح زمانه خودش در معماری تبدیل میکند.

بگذارید برای آسانسازی این جریان، آنرا ذیل چند عنوان واکاوی کنیم:
الف: فرگشت تکتونیکی ترکه ارغوان: استفاده از ترکهبافی و شاخههای دور ریز ارغوان در این پروژه، اولین تجربه ما در استفاده از این فن بومی نبوده است. پیش از این نیز ما از آن، تحت عناوین مختلفی نظیر جانپناه، سایهبان و حتی بخشی از نما، در پروژههای دیگرمان استفاده کرده بودیم. در هرکدام از آنها نیز به فراخور موقعیت، دست به طراحی جزئیات فنی برده بودیم. در پروژه ارغوان اما استفاده از آن چنان بسط داده میشود که یک کل منجسم از دل آن زاده میشود. چیزی که ما سعی کردهایم آنرا در قالب یک تکنیک ساخت مدون، به تجربه و فنی تکرار پذیر و قابل توسعه برای دیگران و یا موقعیتهای دیگر تبدیل کنیم. تکنیکی که در نهایت، مواردی مانند استحکام، ظرافت و وقار می بایست پیامد آگاهانه آن باشد.

ب: دستمایه و روح زمانه : ترکهبافی اما خود به ذات، حرفهای است که مصالح کم ارزش را در فرآیند خلاق ساختن، تبدیل به چیزی ارزشمند و کاربردی میکند. بنابراین پروژه ارغوان سعی میکند از این خصلت ذاتی در اقتصاد پروژه استفاده کند. در این پروسه هزینه مصالح از موارد رایج، گران، انرژیبر و غیرمحیطزیستی دور، و بر شاخههای دورریز ارغوان متمرکز میشود.
هزینههای مرتبط با زیرسازی معمول نیز در فرآیند ساخت و پرداخت تکنیکی ابداعی و تجربهگرا، صرف میشود و همچنین هزینههای اجرا، عمدتا معطوف به پرداخت دستمزد به صاحبان حرفه به خصوص بافندگان بوده است.

ج: پاسخگویی به کانسپت معماری: در این زمینه می توان گفت که ما با یک تلاقی زمانی روبرو هستیم. بدین معنی که پروژه ارغوان را باید ماحصل تجربی و شناختی دفتر ما از ترکه بافی، امکانهای روبرویش و تلاقی آگاهانه آن با فرآیند مطالعاتی و طراحی معماری این پروژه دانست. به واقع، ما در فرآیند طراحی به یک تصویر اولیه از پروژه رسیده بودیم.تصویری که در آن قصد داشتیم:1_جداره شهری بواسطه پروژه ما به حالتی فعالتر برسد.2_بهواسطه ضعفهای موجود در سازه (چرا که پروژه، بعد از اجرای سازه به دفتر ما واگذار شد) نیت بر آن شد تا نهایت سبک سازی را داشته باشیم. 3_بهواسطه پوستهای متخلخل و یا شفاف بتوانیم روشنایی داخلی پروژه را تا حد امکان در خدمت سیمای شهری درآوریم.4_با توجه به ملاحظات اقلیمی شهر یزد، پوسته ما میتواند به عنوان غشایی حرارتی عمل کند که پوسته ترکهبافی شده، از طریق سایهاندازی گستردهای بر بدنه، این امکان را فراهم ساخته است. همچنین تا حد امکان پروژه در محدوده منابع مالی کارفرما بگنجد.
سخن نهایی اینکه معتقدیم پروژه ارغوان، حاصل برهمکنش دو روایت است؛ یکی مبتنی بر جریان مداوم آزمون و تجربه در ناآزمودهها، و دیگری بر هدایت و روش هدایت امرنو و خلاق در جهان امروز. برهمکنشی که در نهایت منجر به احساس و ادراک تکینگی در مخاطبان و حتی عاملان اجرایی آن شده است. به طوری که شاید بتوان آنرا واجد شرایط «تازگی» دانست.




























